درباره Towa Kannagi
او زمانی که دختر جوانی بود از یک بیماری مهلک رنج می برد. خواهر دوقلویش ساوا به تووا خون پری دریایی داد. خون حالش را بهتر کرد، اما متأسفانه، بازویش تغییر شکل داده بود، شبیه بازوی گمشده و موهایش سفید شد. از بیرون پیر نمی شد، اما باطنش یکی بود. وقتی پدر تووا از کاری که ساوا با او انجام داد مطلع شد، توا در سلولی در زیر خانه حبس شد و هرگز اجازه نداشت بیرون بیاید. ساوا زندگی خودش را داشت. ازدواج کردن و داشتن فرزندی از خودش در حالی که تووا به جز نامزدش، دکتر شینا، تنها در دنیا زندگی می کرد. دست بد شکل او باعث درد وحشتناک او شد. او از دکتر شینا می خواهد که بازوهای دختران مرده را تشریح کند و دوباره به او بچسباند. اما هر بازویی تغییر شکل داده است و درد بدتر می شود. او در حال از دست دادن امید است تا اینکه مانا در یک تصادف رانندگی کشته می شود. دکتر. شینا می خواهد دست مانا را قطع کند، اما وقتی مانا زنده شد، نقشه ای را در نظر می گیرد. او بدن خود را با مانا جایگزین می کند مگر اینکه ساوا به او بگوید که تپه پری دریایی کجاست. تووا علاقه کمی به مانا نشان داده بود، اما معلوم نیست که او را به خاطر داشتن بدنی جاودانه دوست داشت یا هر چیز دیگری. تووا پری دریایی را پیدا کرد و میخواهد گوشت را به ساوا بدهد تا انتقامش را برآورده کند، اما ساوا بر اثر ایست قلبی میمیرد و چیزی برای نشان دادن زندگیاش باقی نمیگذارد. در پایان تووا به خواهرش میمیرد. اما معلوم نیست که او را به خاطر داشتن بدنی جاودانه دوست داشت یا هر چیز دیگری. تووا پری دریایی را پیدا کرد و میخواهد گوشت را به ساوا بدهد تا انتقامش را برآورده کند، اما ساوا بر اثر ایست قلبی میمیرد و چیزی برای نشان دادن زندگیاش باقی نمیگذارد. در پایان تووا به خواهرش میمیرد. اما معلوم نیست که او را به خاطر داشتن بدنی جاودانه دوست داشت یا هر چیز دیگری. تووا پری دریایی را پیدا کرد و میخواهد گوشت را به ساوا بدهد تا انتقامش را برآورده کند، اما ساوا بر اثر ایست قلبی میمیرد و چیزی برای نشان دادن زندگیاش باقی نمیگذارد. در پایان تووا به خواهرش میمیرد.