درباره Victor Frankenstein
ویکتور فرانکنشتاین خالق فرانکشتاین است. او دانشجوی علم طبیعت بود که در توهم خلق «انسان ایده آل» وسواس داشت. او مانند Caster of Black قصد داشت آدم و حوا را خلق کند. تفاوت او با کستر در این بود که خلقت آدم و حوا را دروازه ای به عدن نمی دانست، بلکه فقط می خواست موجودی را تا حد امکان به خدا نزدیک کند. او دو سال را در تکهای از گوشت بیجان گذراند و به دنبال به دنیا آوردن «انسان دانا و زیبا، از هر نظر کامل» بود. او موفق شد به بدن زندگی بدهد، اما نتیجه اش را یک هیولای دفع کننده یافت. حوای ایده آل او در دیدگاه فرانکنشتاین ناقص بود. یک شکل زندگی مصنوعی که احساسات ندارد، برای او معادل یک موجود زنده بد ساخته شده بود. او با وحشت او را از هم جدا کرد و همه چیز را پشت سر گذاشت، اما او بعداً خودش را تعمیر کرد و او را به ژنو، سوئیس تعقیب کرد. او از او التماس کرد که همسری مانند خودش پیدا کند، اما او نپذیرفت.