درباره Yao Duan
یائو با پیوستن به برادرش بایو، که نیم ماه مراقب بود تا آن را بگیرد، میگوید اگر بخواهد میتواند حشره را ببیند. او که با اسب با بایو سفر می کند، این سوال را مطرح می کند که آیا آنها فقط قصد دارند در پایتخت تحقیق کنند. مطمئن نیستم چرا، یائو فکر میکرد که امپراتور چو از این موضوع میدانست. یائو برای خودش فکر می کند که شی نان کینگ به طور مخفیانه به چو می رود، جرمی است که با بریدن سر مجازات می شود. یائو که وظیفه به دست آوردن مروارید را بر عهده دارد، مخفیانه از شناسایی طفره می رود و با موفقیت آن را بازیابی می کند.