درباره Yusuke Mizuki
یوسوکه یک دانش آموز دبیرستانی یتیم است که مجبور است خودش آن را بسازد. یک روز او دیر به کلاس می آید و مجبور می شود برای رسیدن به موقع از راه میانبر استفاده کند. در سفر، دستبند نقره ای به سرش می زند و او در جواب می ایستد. هنگامی که او به بالا نگاه می کند، دختر جوانی را می بیند که از آسمان مستقیماً به سمت او شناور است. دختر فقط نام خود را به یاد می آورد، روژ، اما علاوه بر آن دچار فراموشی است.
یوسوکه در تلاش برای حسن نیت، دختر فقیر را به آپارتمانش میآورد و به محض اینکه آن دو با یکدیگر آشنا شدند، به او قول میدهد که به او کمک کند تا خاطرات از دست رفتهاش را کشف کند (و همچنین اجازه دهد تا زمانی که نیاز دارد با او بماند). . یوسوکه به سرعت گرفتار جذابیت معصومانه و ساده لوحانه دختر می شود زیرا تمام تلاش خود را می کند تا یک آقایان و فردی دلسوز نسبت به روژ باشد.
همچنین باید گفت که یوسوکه عادت دارد بگوید: "اوه مادر، آه پدر بهشتی!"، زمانی که اوضاع به شدت خراب می شود.