خلاصه
دانش آموزان آکادمی نظامی امپراتوری بارسبورگ برای تبدیل شدن به جنگجویان توانا که به عنوان جدیدترین سربازان امپراتوری خدمت می کنند، آموزش می بینند. هر سال پانصد دانشآموز در امتحان فارغالتحصیلی شرکت میکنند، که تنها ۲۰ نفر میتوانند در آن موفق شوند تا «بغض» شوند، موقعیتی معادل دستیاران اجرایی. دانشآموزان با استفاده از «زیفون»، تواناییهای خدادادی که بسته به فرد شکلهای متفاوتی دارد، با دشمنان خود میجنگند. تیتو کلاین، شاگرد مورد علاقه رئیس آکادمی، به دلیل موقعیت قبلی خود به عنوان برده، توسط همسالانش تحقیر می شود. با وجود اینکه نمی تواند به طور کامل گذشته خود را به یاد بیاورد، دوست صمیمی شاد Teito، Mikage Celestine، در کنار او می ماند. پس از اینکه این دو مورد امتحان قرار می گیرند، تیتو قطعات کوچکی از یک خاطره فراموش شده را به یاد می آورد و باعث می شود که به طور غریزی به رئیس ستاد، آیانامی حمله کند. تیتو که به دلیل نافرمانی اش مطیع شده است، برای بازجویی بیشتر زندانی می شود. اما با کمک Mikage، Teito به کلیسای Barsburg در منطقه هفتم امپراتوری فرار می کند. در حالی که او برای فرار از چنگال ارتش امپراتوری بارزبورگ تلاش می کند، خاطراتی را که در درونش نهفته است را آشکار می کند و در مورد قدرت قانع کننده ای می آموزد که در سایه های امپراتوری پرسه می زند. شامل یک شات: جلد 17: هفت شبح (خلبان)