آکاری نمیتوانست به قهرمان کاراته مدرسهاش، آبهکون فکر کند، علیرغم اینکه او قهرمان ملی بود. او غول پیکر، نازک است و نمی تواند متفاوت تر از فرشته شیرین و دوست دوران کودکی اش، تاکوتو باشد. اما وقتی آبهکون برای محافظت از او بازویش را زخمی میکند، خودش را برعهده میگیرد تا او را شفا دهد - بالاخره غرور مدرسه در خطر است - اما وقتی او به او اعتراف میکند، میبیند که جدولها ناگهان برگردانده شده است! حالا او هدفی است که او به دنبالش است، و به زودی متوجه خواهد شد که یک قهرمان ملی چقدر می تواند رانده شود!