خلاصه
دکتر شینوسوکه توسط پرستاران "دکتر خطرناک" نامیده می شود. وقتی دانش آموز است همیشه در کلاس ها نمرات خوبی می گیرد. با این حال او از خون و عکس های غمگین می ترسد و همیشه هنگام انجام عمل جراحی از حال می رود. یک روز، پدرش، مدیر بیمارستان، پرستار جدیدی را به او معرفی کرد که قرار است اینجا کار کند. او ناز است و با او یک بچه دارد. او به او توصیه می کند که با تماشای فیلم های ترسناک به صحنه عادت کند. شینوسوکه جذب او شده است، اما به نوعی شایعه ای شنیده است که او معشوقه پدرش است. او که کنجکاو است بداند پدر بچه کیست، سعی می کند این فکر را انکار کند و خودش را تمرین کند تا به صحنه های جراحی عادت کند تا هنگام جراحی با او خجالت نکشد.