کازومی یک زن حرفه ای 28 ساله است. او مجرد و باکره است، موهایش را به طور معمولی به سمت عقب کشیده فقط برای اینکه از بین برود، و بسیار به شخصیت پسر بچه اش آگاه است. اما، بنا به دلایلی، یک ستاره خوشتیپ در یک شرکت مشتری از او میخواهد برای شام بیرون برود! کازومی با درک این که ممکن است تنها و تنها فرصت او باشد که کیست خود را تغییر دهد، دعوت را می پذیرد... فقط برای اینکه بفهمد مکانی که قرار ملاقاتش برای "آرامش بعد از شام" در نظر گرفته، اتاق هتل است!! او با بدنش ناخوشایند است، اما او مشتاقانه دنبال می کند. لب ها و انگشتانش فشار می آورند. او متزلزل می شود و به این فکر می کند که آیا این واقعاً عشق است. او در گوش او، آرام و در عین حال سرد زمزمه می کند: "الان می بینی؟ برای انجام این کارها به عشق نیازی نداری." یک داستان عاشقانه جدید شروع می شود، پر از انواع اولین بارها، سوء تفاهم ها، و نزدیک به از دست دادن!! (منبع: