خلاصه
وقتی حسادت به عشق تبدیل میشود... شارلوت وکیلی است که به تازگی کار و خانهاش را از دست داده است، اما نامزدش او را رها کرده است. او برای پرداخت بدهی های خود در یک شرکت حقوقی محلی به رهبری دانیل، یک وکیل بزرگ، شروع به کار می کند. او فکر می کرد که می خواهد مستقل کار کند، اما در کمال تعجب، دنیل می خواهد که او دستیار شخصی او باشد! شارلوت احساس می کند که به توانایی های او به عنوان یک وکیل اعتماد ندارد و می خواهد او را زیر نظر داشته باشد. دانیل که همه او را دوست دارند و یک وکیل ماهر است، به نظر می رسد که زندگی عالی دارد. با این حال، شارلوت میآموزد که او کسبوکار موفق مادربزرگش را به ارث برده است و این باعث میشود که او بیشتر از او عصبانی شود. واضح است که آقای پرفکت برخلاف او همه چیز را در یک بشقاب به او تحویل داده بود! یا... او؟