خلاصه
در یک شب سرد و بارانی، لیلی مورگان منتظر مردی بود که دوستش داشت، اما او هرگز نیامد. او دیگر نیکو کاولی را ندید تا دو سال بعد که به اشتباه در کشورش دستگیر شد. یافتن او در زندان تنها غافلگیری در انتظار نیکو نیست. او پس از اینکه متوجه شد راز پسرشان را از او پنهان کرده است، تصمیم می گیرد نامزدی ترتیب داده شده خود را به منظور ازدواج با او قطع کند. لیلی با مردی که عاشقش شده ازدواج می کند، اما آیا او همان مرد سابق است؟ آیا نیکو واقعاً آماده است که خانواده ای برای دوست داشتن داشته باشد؟