او هرگز تصور نمی کرد که یک شب پرشور به چیزهای بیشتری منجر شود... امیلی می داند که پدر بچه کیست. چگونه میتوانست شب پرشوری را که فقط یک ماه پیش تجربه کرده بود فراموش کند؟ لوکاس میلیاردری بود که او با او آشنا شد و بلافاصله در عروسی یکی از دوستانش عاشق او شد. اما او می داند که عشق او یک طرفه بوده است. بالاخره حتی شماره اش را هم به او نداد. بعد تلفنش زنگ می خورد. لوکاس می خواهد با او شام بخورد. او موافقت می کند اما تصمیم می گیرد بارداری را از او پنهان کند. با این حال، او زودتر از زمان برنامه ریزی شده می آید و کیت تست مثبت را می بیند...