خلاصه
اوری به یک مدرسه خصوصی معروف و بسیار سختگیر می رود. او هر روز غرق در مطالعه است، حتی سفر مدرسه اش به نظر یک "زندان" بود. در طول سفر با او ملاقات کرد. سورا که بیرون از پنجره داشت در آب بازی می کرد و موهایش را قهوه ای رنگ می کرد. دستش را دراز کرد و بدون فکر بیرون پرید و ----؟