خلاصه
آریسا سوزوکی که خاطرات سه سال گذشته خود را از دست داده است، با تعجب متوجه می شود که ماری ساتو دوست دختر او است. در حالی که ماری نگران است که دیگر او را دوست نداشته باشد، از ملاقات مجدد آنها آشکار است که این یک بار دیگر برای آریسا عشق در نگاه اول بود. ماری که میخواهد پیوندشان را دوباره احیا کند، تلاش میکند تا تجربیات آنها را به آریسا یادآوری کند - از اولین ملاقات تا اولین بوسه. با این حال، این کار دشوار است زیرا آریسا دیگر نمی تواند بسیاری از کارها را انجام دهد. این موضوع زمانی برجسته می شود که ماری زندگی جنسی مشترک این دو را توصیف می کند. در گذشته، آریسا در روابط آنها بسیار مسلط بود و اغلب آغازگر آن بود. با این حال، آریسا بدون تجربه ای که قبلا داشت، اکنون ترسوتر از فردی است که دوست دخترش نشان می دهد، و باعث می شود که او به خود پیش از فراموشی اش حسادت کند. بنابراین، این دو شروع به بازسازی رابطه خود می کنند، تا جایی که می توانند برای کسی که بیشتر دوستش دارند تلاش می کنند.