خلاصه
فال ماهجونگ تمام چیزی است که نیکایدو آکی در دوران رشد می دانست. زمانی که والدینش یک فروشگاه فال ماهجونگ را اداره می کردند که در آن مردم برای بازی کردن جمع می شدند، این زمان برای آکی، خواهر بزرگترش رومی و خانواده آنها زمان خوبی بود. اما وقتی مادرشان آنها را بیخود رها میکند، پدرشان مجبور میشود مغازه را ببندد و او آکی و مولانا را نزد اقوامش رها میکند. آکی بدون هیچ هدف واقعی در زندگی و حتی مطمئن نیست که میخواهد به دبیرستان ادامه دهد یا خیر، باید بفهمد که از زندگیاش چه میخواهد.