خلاصه
مگومی و یوکو مجبور شدند سندای را ترک کنند و به توکیو بروند زیرا می خواهند در مدرسه ای با خوابگاه تحصیل کنند. در حالی که آنها در خیابانی در توکیو قدم می زدند، مردم فکر می کردند مگومی به دلیل قد بلندش یک پسر است و یک مرد او را به عنوان دوست پسر جدید دوست دخترش اشتباه گرفت. خوشبختانه مرد جوانی به او کمک کرد و بر خلاف دیگری میداند که او یک دختر است. پس از اینکه موگومی و یوکو برای اولین روز به مدرسه رفتند، متوجه شدند مردی که به موگومی کمک می کند نیز در این مدرسه دانش آموز است و نامش واکاتسوکی است. مگومی عاشق او شد اما قبل از هر اتفاقی بهترین دوستش، یوکو نیز عاشق او شد. مگومی چه خواهد کرد؟