خلاصه
هایلین که توسط کنت زاکاری بدسرپرست پذیرفته شده است، بیش از یک دهه در زندان است، اما یک تراژدی او را به گذشته برمی گرداند و او اکنون دوباره هشت ساله شده است! هایلین که مشتاق فرار از وحشت زندگی قبلی خود است، فرار می کند و با پسری شجاع و دوک کالیستو محافظ می رود. هنگامی که یک معجون جادویی نشان می دهد که او به نسل قدرتمند کالیستو تعلق دارد، دوک پاکدامن قسم می خورد که نمی تواند از او باشد! راز تولد هایلین چیست؟ و آیا او هرگز خانواده ای پیدا می کند که او را دوست داشته باشد؟