آیریس در یک روز بارانی به دنیا آمد و رنگ آمیزی با پوچی، حسرت و خاطرات شیرین داشت. به عنوان یک اندروید، آیریس باید دستورات استادش را اطاعت کند و هر نیاز او را برآورده کند، اما خالق او، پروفسور آمبرلا، آرزوی رابطه صمیمیتر و «انسانیتر» با او را دارد. برای ایجاد ارتباط ارگانیک بین ارباب و خدمتکار، پروفسور آمبرلا به آیریس کمک می کند تا حس هویت خود را توسعه دهد و او را به سمت ایفای نقش فعال در رشد خود سوق می دهد. این داستان درباره یک ربات زن است که در یک روز بارانی متولد شده است. این داستان در مورد روزهای بارانی است. این داستان در مورد این است که چگونه یک دوشیزه مکانیکی متولد شده در یک روز بارانی به یک دختر نرم دل و با اراده تبدیل شد.