خلاصه
یک طوفان تابستانی بزرگ به تازگی از شهر کوچکی در کنار دریا عبور کرده است. روی شنهای نقرهای زیر آسمان لاجوردی بلند، زبالههایی که شب قبل به ساحل ریخته بودند، پراکنده بودند. و همچنین یک سورپرایز در انتظار گروه دوستانی است که اشیاء کنجکاوی را در آنجا جمع می کنند - دختر جوانی به نام چوکو. او محلی است و با وجود اینکه مطمئن نیست چه اتفاقی برایش افتاده است، شهر کوچک خواب آلود را به خوبی به یاد می آورد... همان چیزی که بیش از هشتاد سال پیش بود.