خلاصه
در میان انبوهی از کالاهای سایهدار که یک ماه پیش توسط یک عتیقهفروشی قدیمی به نمایش گذاشته شد، شوما به زامبی خاصی برای فروش چشم دوخته است. متأسفانه، او نمی تواند قیمت بالای پنجاه میلیون ین آن را بپردازد. و بنابراین، این عشق عمیق او را به برنامه ریزی یک سرقت برای از بین بردن کالای محبوبش سوق داده است. وقتی شوما بالاخره دستش را به زامبی میگیرد، بلافاصله سعی میکند طلسمی را که آماده کرده بود روی پیشانی آن بگذارد. طلسم با احیا شدن جسد، البته با سر خالی و سفت در حرکت، قوی است. علیرغم داشتن بدنی سرد و مرده، زامبی حسی از خود بروز می دهد که شوما را بسیار بیشتر از آنچه انتظار دارد مجذوب خود می کند.