این داستان اتفاقی است که مدت ها قبل از احضار هاجیمه به تورتوس رخ داده است. اسکار اورکوس توسط اکثر مردم یک Synergist درجه سه در نظر گرفته می شود. او روزهایش را با آرامش می گذراند و کار می کند تا بتواند پول را به یک پرورشگاه برگرداند. همه چیز وقتی تغییر می کند که گردبادی که Miledi Reisen است وارد زندگی او می شود. میلدی پتانسیل پنهان اسکار را می بیند و او را به سفر خود برای شکست دادن خدایان دعوت می کند. اسکار هیچ بخشی از هیچ سفری را نمی خواهد، و او قبول نمی کند. اما میلدی پافشاری می کند و با حمله به یتیم خانه ای که می خواهد از آن محافظت کند، وضعیت به شدت تغییر می کند. در پایان، قهرمان بعید ما چه تصمیمی خواهد گرفت؟