وقتی اینوری سی ساله بود، به عنوان یک قهرمان به دنیای دیگری احضار شد. شاید چون لباسهایش زشت بود، او را با یک مرد اشتباه میگرفتند و پس از شکست دادن پادشاه شیاطین، به عنوان پادشاه قهرمانشان، شروع به اداره کشور کرد. و حالا بعد از ده سال، او غرق پیشنهاد ازدواج از سوی دختران زیبا شده است!؟ هر شرایطی که باشد، او نتوانست با دختر دیگری ازدواج کند، بنابراین شروع به نوشیدن غم و اندوه خود کرد. اینوری همراه با الکل، داروی خاصی مصرف کرد و به نوعی تبدیل به یک دختر جوان زیبا با موهای نقره ای و چشمان آبی شد. با این قیافه، راهی وجود ندارد که او به عنوان پادشاه قهرمان شناخته شود، آیا؟ با این فکر، او در یک سفر از قلعه دور شد! او شبیه یک دختر جوان زیبا است، اما در درون او یک پادشاه قهرمان 40 ساله است که از سفرهای ناشناس در این دنیای جایگزین لذت می برد!