خلاصه
روزی روزگاری هنرمندان می توانستند آزادانه از مهارت های خاص خود استفاده کنند تا اینکه هفت سال پیش با گروهی از هنرمندان شروع به استفاده از روح به عنوان مواد اولیه کار خود کردند. اکنون جامعه در ترس از هنرمندان زندگی می کند، زیرا مرد جوانی به نام آکرو هامبورگر به پایتخت سفر می کند تا تجارت خود را به عنوان یک مجسمه ساز انجام دهد و رویای خود را برای تبدیل شدن به یک هنرمند بزرگ محقق کند.