خلاصه
1882، لندن. یک زن مجروح که از یک حلقه قدرتمند محافظت می کند، از یک سازمان خطرناک فرار می کند. این حلقه توسط یک باند دزد محلی به جیب زده می شود و او قبل از اینکه بتواند آن را بهبود بخشد از جراحاتش بیهوش می شود. وقتی از خواب بیدار می شود، متوجه می شود که دزد جوان از او مراقبت کرده است و پسری به نام ساری که هیچ خاطره ای از زندگی خود قبل از دستگیری باند پنج سال پیش ندارد، حلقه را در اختیار دارد. وقتی سازمان آنها را ردیابی می کند، او حلقه را می بندد و قدرت آن را آزاد می کند. با این حال، او نمی تواند آن را از بین ببرد. حالا زن از او می خواهد که با او به سازمانش بازگردد. آیا او رازهای گذشته خود را کشف خواهد کرد؟