خلاصه
او رئیسی را که مدتها عاشقش بود در یک حراجی برد! جنیفر همیشه نسبت به رئیسش الکس احساساتی داشته است، اما او به او نگاه نمی کند. او تصمیم می گیرد عشق جدیدی پیدا کند، بنابراین در یک حراجی شرکت می کند ... جایی که او در نهایت با الکس از همه مردم قرار می گذارد! او در چنین جایی چه می کند؟ جنیفر می خواهد قرار ملاقات را رد کند، اما الکس هیچ مشکلی برای بیرون رفتن با او ندارد. و لحظه ای که او لب های او را در بوسه می گیرد، او نمی تواند چیزی برای مقاومت بگوید!