چاه یانگ اون زیبا عادت دارد با پسرها قرار بگذارد و مدت کوتاهی پس از آن از آنها جدا شود، اما زمانی که یک روز با دانشجوی مرموز سال اول، جانگ یون هو، روبرو می شود که مردی را که به تازگی کیف پولش را دزدیده بود، کتک می زند، زندگی آنها به طور غیرقابل انکاری در هم می آمیزد. . چاه یانگ که نمی تواند او را تنها بگذارد، متوجه می شود که نگران است و از او مراقبت می کند، زیرا جانگ یون هو تلاش می کند خود را بیشتر و بیشتر به سمت ویرانی سوق دهد. آیا این ترحم یا عشق است که باعث می شود چاه یانگ اون به جانگ یون هو اهمیت دهد؟ او چندان مطمئن نیست، اما هر چه که باشد، چای یانگ حاضر به ترک کنار او نیست. جانگ یون هو توسط گذشته اش تسخیر شده است و چاه یونگ اون نمی تواند او را تنها بگذارد. و در حالی که جانگ یون هو سعی می کند مهربانی او را از بین ببرد، به آرامی شروع به درک این می کند که زندگی با او در کنارش بسیار روشن تر است. داستانی در مورد مردم شکسته که عشق و رستگاری پیدا می کنند.