خلاصه
هارو یوشیکا برای یک دانش آموز دبیرستانی تا حدودی ناخوشایند است، اغلب در انظار عمومی و در کمال تاسف، در مقابل ماچیدا که دوستش دارد، دست و پا می زند. یک روز، هارو گربهای را از برخورد کامیون نجات میدهد - فقط میبیند که گربه ایستاده و قبل از فرار از او برای محبتش تشکر میکند. انگار این به اندازه کافی عجیب نبود، گروه بزرگی از گربه ها اواخر همان شب به همراه پدر گربه، پادشاه گربه، به جلوی خانه او می آیند و از او برای نجات پسرش، شاهزاده لون، تشکر می کنند. پادشاه گربه برای قدردانی بیشتر خود، تبلتی به هارو می دهد که در آن توضیح می دهد که او پنج هدیه دریافت خواهد کرد: چوب چوگان برای جبران هدیه ای که در حین نجات شاهزاده شکست، مزرعه ای از دم روباهی سبز، ماهی گربه ای، موش های کنسرو شده - و ازدواج! هارو از هدایایی که به یکی از خدمتکاران پادشاه داده است ابراز ناراحتی می کند. اما خدمتکار متأسفانه پاسخ او به پیشنهاد ازدواج به شاهزاده لون را "بله" می داند. مطمئن نیستید که چه باید بکنید، هارو توسط صدایی هدایت میشود که به او میگوید برای کمک به دفتر گربهها برود - اما آیا آنها میتوانند در این مشکل به او کمک کنند؟