وقتی گریفیث متوجه میشود که دیگر نمیتواند رویای خود را در حالت ناتوان خود محقق کند، آرزو میکند که بهلیت زرشکی خود را به عنوان آخرین راهحل انتخاب کند. انجام این کار "کسوف" را آغاز می کند - آیینی که در آن فراخوان چیزی مهم را در ازای قدرت بزرگ قربانی می کند. گریفیث در نهایت انتخاب می کند تا لژیون پیروان فداکار خود، گروه هاوک را پیشنهاد دهد. متعاقباً، گریفیث به مغاک می رود و در آنجا با موجودی عظیم شبیه به خدا روبرو می شود. موجود خود را ایده شیطان معرفی می کند. ضمیر ناخودآگاه جمعی بشریت که به وجود آمده است، زندگی انسان ها را در تمام رویدادهای جهان دستکاری کرده است. از آنجایی که گریفیث اکنون به عنوان بخشی از آگاهی بشری موجود در پرتگاه وجود دارد، ایده شیطان به طرز وحشتناکی اعلام میکند: "آرزوی تو آرزوی من است... باشد که اعمال شما باعث درد یا رستگاری بشریت شود. همانطور که می خواهی انجام بده، برگزیده." با آن، گریفیث درد رفقای خود را درو می کند تا به خود ایده آل خود تبدیل شود.