خلاصه
خونهای که پدر و مادرم پشت سر گذاشتند یک روز فروخته شده و در خطر انقراض است!! من برای بار دوم در خطر از دست دادن خانه ام هستم، اما ناگهان یک مرد داغ مرموز ظاهر می شود و ما را نجات می دهد ... شرط او این است که در ازای آن "ازدواج قراردادی" داشته باشم!؟