در ژاپن مدرن که خونآشامها و گرگینهها در جامعه امری عادی هستند، کیوی اوزوکی با مادربزرگش یک خانه را اداره میکند. وقتی اولین مستاجر خون آشام خود را می گیرند، او بسیار هیجان زده می شود، اما اولین ملاقات آنها کمی پر از دست انداز است. واکنش این خون آشام خجالتی و بسته به یک انسان غیبی و غم انگیز و مشتاق همه چیز که واقعاً می خواهد دوست او باشد، چگونه خواهد بود؟