شیزوکو فوتابا دختری تنهاست. او به ندرت با همکلاسی هایش صحبت می کند و همیشه ناهار را به تنهایی می خورد. یک روز دانش آموزی به نام ساکی میکوشیبا به کلاس خود منتقل می شود و در کنار او می نشیند. در حالی که ساکی خود را به شیزوکو معرفی می کند، زمانی که سایر دانش آموزان کلاس شروع به معرفی خود به دانش آموز جدید می کنند، مکالمه آنها قطع می شود. ساکی علیرغم اینکه پس از تلاش ناموفقش برای دوستی با ساکی از خود فاصله میگیرد، به طور مداوم در بقیه روز شیزوکو را دوست دارد - عملی که شیزوکو را گیج میکند. شیزوکو وقایع آن روز را برای برادر کوچکترش، میو، که اغلب نگران خواهرش است، بازگو می کند. او که میخواهد به حل بلاتکلیفی او کمک کند، شیزوکو را تشویق میکند تا با ساکی بیشتر تعامل کند تا اولین دوستش را پیدا کند. با این حال، چیزی که میو متوجه نمی شود این است که ساکی شیزوکو را دوست دارد!