خلاصه
تمام چیزی که نانامی "نانا" تاکاهاشی 15 ساله در دبیرستان می خواهد این است که تا حد امکان دوستان بیشتری پیدا کند. با این حال، ناتوانی او در پیگیری شایعات عمومی مدرسه، همراه با ناتوانی او در به خاطر سپردن نام افراد، مانع از رسیدن به اهداف بلندپروازانه او می شود. یک روز، نانا از ملاقات با موتوهارو یانو - که گفته میشود دو سوم دختران مدرسه با او سر به پا شدهاند، ناخشنود است. نانا که از شیطنت های شیطنت آمیز و رفتار بی خیال یانو عصبانی شده است، نفرت خود را از او اعلام می کند. اما بدون اینکه او بداند، یانو بار غم انگیزی را زیر رفتار کاریزماتیک خود پنهان می کند: دوست دختر سابقش تابستان گذشته در یک تصادف رانندگی غم انگیز جان خود را از دست داد و او از آن زمان تاکنون با واقعیت جدید خود کنار نیامده است. بدتر از آن، تصادف نه تنها یانو را تحریف کرده است. درک جهان و همچنین توانایی او در اعتماد به اطرافیانش. وقتی نانا به پسر نزدیکتر می شود، فقط خودش را دورتر می بیند. اما با تغییر احساسات او نسبت به یانو، نانا مصمم است به او کمک کند - یا اینکه حل مشکل برای هر دوی آنها غیرممکن است؟