دنیای مایکو چهارده ساله وقتی شروع به دیدن گل به جای سر برای افراد عاشق می کند، زیر و رو می شود. مایکو که توسط رنگهای شکفته همسالانش احاطه شده است، فکر میکند که خودش بیتأثیر باقی میماند - تا زمانی که هنگام راه رفتن به خانه با دوست دوران کودکیاش ایچی تراکاوا متوجه گلی در انعکاس خودش شود. او نمی تواند از این منزجر نشود - اما در این مرحله، آیا راهی برای پژمرده شدن شکوفه او وجود دارد؟