خلاصه
در اولین روز دبیرستان، یویا اوچی از این که متوجه می شود دختری که در کلاس روبروی او نشسته است، در واقع پسری به نام شیگمیتسو ایزومی است، شوکه می شود. یوویا که نمیتواند مانند سایر بچههای کلاس به سادگی آن را نادیده بگیرد، نمیتواند از فکر کردن به ایزومی دست بردارد و به این فکر میکند که آیا واقعاً یک دختر است، به خصوص پس از اینکه یویا میبیند که ایزومی برای پسر خوشقیافهای دست تکان میدهد که به گمان او دوست پسر ایزومی است. یوویا قصد دارد بیشتر در مورد اینکه ایزومی واقعاً کیست، بداند، او را بعد از مدرسه دنبال میکند، اما در نهایت به دلیل یک سوء تفاهم مورد هجوم او قرار میگیرد. ایزومی بعداً به یویا میگوید که شروع به لباس پوشیدن کرد تا خواهر دوقلویش یوریکا را که به شدت از پسرها میترسد راحت کند. با این حال، ایزومی به یویا اعتماد میکند که دلیل دیگری هم دارد که چرا لباسهای متقاطع میپوشد، چیزی که ایزومی هرگز به کسی نگفته است.