خلاصه
بر اساس رمان پاتریشیا ویلسون "عروس دیاز" جاذبه ای پرشور در اسپانیای رمانتیک. او به او پیشنهاد ازدواج داد - اما چیزی از عشق نگفت... رودریگو استبند دیاز شدیدترین و پرشورترین احساساتی را که لورا مارش تا به حال احساس کرده بود برانگیخت. شغل جدید او به عنوان پرستار و همراه مادر رودریگو، او را در تماس نزدیک - و درگیری مکرر - با شمارش مستبد اسپانیایی قرار داد. او متوجه شد که رودریگو با قرن خود کمتر شباهت دارد تا با دوران وحشی دیرباز اجدادش - فاتحان - مردانی که آنچه را که می خواستند و به زور می گرفتند. آنچه رودریگو می خواست، عروسی بود که از خط اصیل دیاز پیروی کند. و عروسی که او می خواست لورا بود ....