خلاصه
ایشی یکی از آن پسرهای محبوبی است که باهوش، خوش قیافه و در ورزش مهارت دارد. با این حال، او فکر می کند که مردم و "عشق" آزاردهنده هستند و ترجیح می دهد با هیچ کدام از آنها سر و کار نداشته باشد. وقتی معلمش به او گفت که به این دختر، یوتا، کمک کند تا درس بخواند، او از این ایده که مجبور شود با چنین دختر آزاردهنده ای بچسبد، ترسید. به زودی، با این حال، قلب او شروع به روشن شدن نسبت به او می کند.