خلاصه
سیچی اوسابه تک فرزندی است که زندگی روزمره ای دارد. درست مانند هر دانش آموز راهنمایی، او دوستانی دارد، به یک دختر علاقه دارد و والدینی دوست داشتنی. با این حال، مادر سیچی به شدت بیش از حد محافظت می کند، که باعث می شود دیگران او را به عنوان یک پسر مامان ببینند. اگرچه او رفتار او را غیرعادی نمیداند، اما یک اتفاق خاص شروع به باز کردن چشمانش میکند که چقدر محبت او خطرناک است. در حالی که سیچی سعی می کند از چنگ او رهایی یابد، متوجه می شود که زندگی او آنطور که فکر می کرد عادی نیست.