خلاصه
این دنیایی است که در آن درختی جادویی از پشت یک شمشیرزن می روید، دختری لال توسط مادرش به سلاحی زنده تبدیل می شود، اژدهای یخبندان به دنبال انتقام در آسمان ها پرسه می زند و موجوداتی با قدرت های خداگونه برای تعادل طبیعت با هم درگیر می شوند. در وسط همه چیز، بیرا، پسری یتیم است که با خوشحالی روزهای خود را در جنگلی خلوت به ماهیگیری می گذراند. سپس با تانیو، ژنرال سابق که در جستجوی یافتن دوست دوران کودکی خود است، ملاقات می کند. آنها با هم به منظرهای مسحورکننده سفر میکنند که شبیه هیچ چیز دیگری نیست.