خلاصه
چوکو کوزه دختر عاقل خانواده ای محترم است که ورشکست شده است. او به عنوان یک کارمند اداری در سطح ابتدایی به یک شرکت املاک و مستغلات می پیوندد، اما رئیس عجیب و غریب او از هرکس دیگری در شرکت سخت تر است! پس از شنیدن اینکه او ناخواسته او را "میلادی" صدا می کند، متوجه می شود که او همان پسر خدمتکار جوانی است که در کودکی می شناخت. در محل کار او یک ظالم است، اما پس از ساعت ها اصرار دارد که با او مانند یک بانوی اشراف رفتار کند. آیا حتی برای زوجی که در چنین تغییر نقش دیوانه وار محبوس شده اند، عاشقانه ممکن است؟