ریکا معلم آیساکا را بسیار دوست دارد. وقتی با او خلوت می کند، عشق خود را به او اعلام می کند. اما او شانه سرد را به او داد. ریکا که عمیقاً ناامید شده است، به طور تصادفی بطری های مواد شیمیایی را در اتاق علم سرازیر می کند و از پشت مجروح می شود. آیساکا احساس می کند که مسئول است و نامزدی خود را با او اعلام می کند. ریکا از حساسیت او ناراحت می شود، زیرا فکر می کند که این فقط به دلیل آسیب دیدگی او است.