خلاصه
اوکازاکی تومویا یک بزهکار است که زندگی را کسل کننده می بیند و معتقد است که هرگز به چیزی نمی رسد. او به همراه دوستش سونوهارا از مدرسه میگذرد و قصد دارد روزهای دبیرستان خود را هدر دهد. یک روز در حالی که به سمت مدرسه می رفت، تومویا از کنار دختر جوانی می گذرد که آرام با خودش زمزمه می کند. بدون اخطار فریاد می زند "آنپان!" (یک غذای محبوب ژاپنی) که توجه تومویا را به خود جلب می کند. او به زودی متوجه می شود که نام دختر فوروکاوا ناگیسا است و او چیزهایی را که دوست دارد به زبان می آورد تا به خودش انگیزه بدهد. ناگیسا ادعا میکند که آنها اکنون با هم دوست هستند، اما تومویا از آنجا دور میشود و این برخورد را بهعنوان هیچ میگذراند. با این حال، تومویا متوجه می شود که او در حوالی مدرسه بیشتر و بیشتر متوجه ناگیسا می شود. در نهایت او قبول کرد و با او دوست شد. تومویا متوجه می شود که ناگیسا به دلیل یک بیماری شدید یک سال عقب مانده است و رویای او احیای مدرسه است. باشگاه نمایش او با ادعای اینکه هیچ چیز بهتری برای انجام دادن ندارد، تصمیم می گیرد به همراه چهار دختر دیگر به او در رسیدن به این هدف کمک کند. همانطور که تومویا زمان بیشتری را با دختران می گذراند، بیشتر در مورد آنها و مشکلات آنها می آموزد. همانطور که او تلاش می کند به هر دختر کمک کند تا بر مانع مربوطه خود غلبه کند، شروع به درک می کند که زندگی آنقدرها هم که قبلاً فکر می کرد کسل کننده نیست.