آیزاوا سیجی، یک معلم معمولی، خود را با کل کلاس خود به دنیای دیگری منتقل می کند. در آن دنیای دیگر، پادشاهان اهریمنی در حال دویدن هستند و برای تحت سلطه در آوردن آنها به "قدرت جنگجویان جوان و شجاع" نیاز است. با این حال سیجی 28 ساله است، بنابراین نمی توان او را به عنوان یک "جنگجوی جوان و شجاع" در نظر گرفت و در نهایت به سربار کلاس تبدیل می شود. به هر یک از دانشآموزان قابلیتی به نام «تقلب» داده میشود، اما تقلب سیجی «تعمیر» نام دارد که به او اجازه میدهد چیزهای شکسته را تعمیر کند و به دلایلی قدرتش کار نمیکند. سیجی و شاگردانش برای آموزش با کشتن هیولاها به یک خرابه باستانی رفتند، اما برای محافظت از دانش آموز در برابر حمله ناگهانی یک مینوتور، سیجی بی پروا عمل می کند و تنها می ماند. وقتی سیجی با مینوتور آماده مرگ روبرو می شود، تقلب او فعال می شود، و او "دوشیزه اندرویدی شکسته برونهیلد" را که ناگهان از خرابه های باستانی ظاهر شد، تعمیر می کند. برونهیلد که با قدرت بی نظیرش مینوتور را شکست داده و سیجی را ارباب خود می نامد و زمانی که از خرابه ها فرار می کنند خود را در سرزمینی ناشناخته می بینند. سیجی برونهیلد را با خود به ماجراجویی در دنیایی دیگر می برد تا نزد شاگردانش بازگردد. این داستان یک معلم متواضع و یک دختر مکانیکی است که برای تعمیر چیزهای شکسته در اطراف سفر می کنند. سیجی برونهیلد را با خود به ماجراجویی در دنیایی دیگر می برد تا نزد شاگردانش بازگردد. این داستان یک معلم متواضع و یک دختر مکانیکی است که برای تعمیر چیزهای شکسته در اطراف سفر می کنند. سیجی برونهیلد را با خود به ماجراجویی در دنیایی دیگر می برد تا نزد شاگردانش بازگردد. این داستان یک معلم متواضع و یک دختر مکانیکی است که برای تعمیر چیزهای شکسته در اطراف سفر می کنند.