خلاصه
تووا رفتگر شد و رفتگر افسانهای به نام «مسیح چشم نارنجی» را تحسین کرد. وظیفه رفتگر، که نیاز به "جارو کردن" هیولاهای Adys دارد، بسیار خطرناک است. در اولین تلاش واقعی خود برای مبارزه با آدیس، تووا با کی، رفتگر سابق که او را از کشته شدن نجات داد، مواجه شد. تووا از کی خواست تا او را به عنوان دانش آموز بپذیرد. با این حال، نه تنها کی به صراحت درخواست تووا را رد می کند، بلکه به تووا می گوید که مرگ "مسیح چشم نارنجی" را دیده است!؟ ظاهر یک مرد مرموز که به نظر می رسد با کی مرتبط است با کینه ای از گذشته ظاهر شد. او کیست و چه نسبتی با «مسیح چشم نارنجی» دارد؟ آیا تووا نیز از گذشته کی باخبر خواهد شد؟