خلاصه
نوریکو دختر جوانی است که تصادف کرد. وقتی از خواب بیدار شد، یک دکتر جوان و خوش تیپ بود که نگران او را نگاه می کرد. شینودا لبخندی گرم و کودکانه دارد که به او احساس آرامش می کند، اما بعد خبرهای تکان دهنده ای را به او می گوید. نوریکو بدن خود را در این تصادف از دست داد و اکنون فقط یک مغز در یک جعبه نگهداری می شود. داستان عشق ناب آنها اینگونه آغاز می شود؟!