خلاصه
فقط باج گیری بود. لوگان میلر آنقدر مصمم بود که تالیا رابرتز برای او کار می کرد که کاملاً آماده بود دروغ بگوید و نام او را با رئیسش، جان دایموند، سیاه کند. و جان ممکن است به لوگان باور داشته باشد زیرا می دانست که تالیا چقدر جاه طلب است. او با انتخاب کمی موافقت کرد که یک سرویس پذیرایی در دفتر جدید لوگان در برزیل راه اندازی کند. وقتی متوجه شد که در آپارتمان لوگان هم اشتراک می کند، شوکه شد. بدتر از آن، او واقعاً هیچ راهی برای خروج نمی دید...