خلاصه
یک بار... انسان ها و اورک ها به طور مسالمت آمیز همزیستی داشتند، اما در مقطعی انسان ها حرص خوردند و جنگی را شروع کردند که ادعای قلمرو اورک ها را داشتند. پروردگار رژیمی که همه را آفرید، از طمع انسان ها عصبانی شد و تصمیم گرفت آنها را با 3 فاجعه مجازات کند. یکی از آنها "اژدها" بود، مخلوقات الهی دارای سحر و جادو که تقریباً قادر به انجام هر کاری هستند. حالا اورک ها با یک «اژدها» در کنارشان، به نظر می رسد که دست برتر را دارند. آیا انسانها مینشینند و میبینند که سرزمینشان ویران میشود؟ آنها برای این کار بیش از حد فریبنده هستند... تنها نقشه خوب آنها در آن مرحله ربودن یک "اژدها" است تا همه چیز را به هم بزند. اما چگونه میخواهند تصرف موجودی با این همه قدرت را مدیریت کنند؟