داستان حول محور پسری دبیرستانی به نام نیوا ماکوتو می چرخد. او با خانواده عمهاش زندگی میکند، زیرا پدر و مادرش برای تجارت دور هستند. آنجاست که او با پسر عموی مرموزش همسن و سالش تووا اریو ملاقات می کند - که اتفاقاً تشک فوتون را دور بالاتنه اش می بندد و خود را بیگانه می خواند. غذای اصلی او پیتزا است. اریو به مدت نیم سال ناپدید شده بود و شناور در دریا پیدا شد. او چیزی از آنچه در آن مدت اتفاق افتاده به خاطر نمی آورد، اما شروع به فکر کردن کرد که این عمل یک بیگانه است و در محله پیچیده شده در فوتون سرگردان است.