خلاصه
ایچیگو واشیو مرد جوانی با آینده ای روشن است، آینده ای روشن، یعنی درون گروه های شینجوکو. وقتی ایچیگو با نشاط با رینگو تاکامیزاوا، دانشجوی جهنمی که برای انتقام از کسانی که همه چیز را از مادرش گرفتهاند، ملاقات میکند، به فکر کمک به رینگو نمیافتد، حتی زمانی که این کار به این معنی است که ایچیگو را در مقابل مردانی قرار میدهد که به آنها توجه میکند. تمام زندگی اش اما ایچیگو می داند که حق با اوست، و با دوستان جدیدش و دوز سالم حماقتی که او را راهنمایی می کند، آماده است تا عدالت را به خیابان های شینجوکو بازگرداند!