وقتی پدرش که یک کشیش بود ژاپن را ترک کرد تا در اروپای شرقی مأموریتی را انجام دهد، به یوی کوموری گفته شد که با اقوام دوردست خود زندگی کند. خواه درست باشد که او نسب مشترکی با برادران ساکاماکی - شوو، ریجی، آیاتو، کاناتو، لایتو و سوبارو دارد یا نه - او قطعاً با آنها خون مشترک دارد، زیرا آنها خون آشام هستند و او طعمه آنها است. حتی پس از مدتی زندگی با ساکاماکی ها، یوی هرگز نمی داند که باید از هر برادر چه رفتاری انتظار داشته باشد. آنها ممکن است او را به نام صدا بزنند یا توهین های تحقیرآمیز به کار ببرند، خون او را به آرامی یا خشونت آمیز بگیرند، و به ندرت عبارات آنها تقریباً به نظر می رسد که انگار به او اهمیت می دهند. تنها ثابت این است که برادران مالکیت دارند و نمی خواهند یویی را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. وقتی فقط دوتاشون با هم بودن دختر همیشه خوش بین شروع به امیدواری می کند که پیوند آنها از خونخواهی فراتر رفته و به عشق واقعی نزدیک شود. آیا او فقط خودش را گول می زند؟
