خلاصه
کانائه دبیرستان را رها کرد، زیرا پدرش قمارباز است در حالی که مادرش با دوست پسرش فرار کرد. کانایی بیست و دو ساله است و بسیار ضعیف است که در یک مغازه نظافتی کار می کند. او به طور اتفاقی می آید تا با هاروکی اودا کاری انجام دهد. هاروکی یک میلیونر فناوری اطلاعات است و او را "مرد دیوانه پول" یا "خدای مرگ" می نامند. سپس زندگی کانائه تحولی ناگهانی ایجاد می کند. تنها با عشق نمی توان پول به دست آورد، اگرچه عشق را نمی توان با پول خرید. مردم امروز می خواهند هم عشق و هم پول داشته باشند. خواندن این داستان شاد برای مردم امروزی ضروری است.