شینیچی هوندا دانش آموزی است که هیچ فیلتری برای گفتار یا اعمال خود ندارد. او که دانش آموز سال اول دبیرستان است، نجیب و مهربان است، اما به اندازه یک آجر صریح است و تمایل دارد که نظرش را بدون تردید بیان کند. ماکو واکامیا، یکی از اعضای کمیته اخلاق عمومی با احساس وظیفه باورنکردنی، در همان مدرسه تحصیل می کند. از دور، به نظر می رسد خونسرد و جمع و جور است، اما در دید آشکار این واقعیت پنهان است که او یک کلوتز با قلب دوشیزه است. اولین باری که شینیچی و ماکو چشمهایشان را قفل میکنند، هر کدام از صمیم قلب گرفتار وضعیت ناخوشایند خود میشوند. لحظه ی کوتاهی که از کنار هم می گذرند، تنها آنها را از ظاهر عجیب دیگری مات می کند. ماهها بعد، فاجعه زمانی رخ میدهد که ماکو، در وظیفه کمیته، باید یک مانگای بزرگسال را از شینیچی مصادره کند. وقتی شینیچی ماکو را در تعقیب و گریز رعد و برق در سراسر مدرسه هدایت می کند، شادی به وجود می آید. از آنجایی که این زوج کر کننده بیشتر و بیشتر با هم ملاقات می کنند، شاید امیدی وجود داشته باشد که این دو بتوانند با هم کنار بیایند؟